جدول جو
جدول جو

معنی قلعه گابس - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه گابس
(بِ)
قلعۀ سرحدی بین سغدیان و ماساژتها است. (ایران باستان ص 1724)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 26هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 7هزارگزی باختر شوسۀ شاه زند به ازنا. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 479 تن است. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات، لبنیات، چغندر، پنبه، صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ عَبْ با)
دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول، واقع در 13هزارگزی جنوب دزفول و 11هزارگزی جنوب اتومبیل رو شوشتر به دزفول. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از رود خانه دز و محصول آن غلات، برنج، کنجد و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و ساکنین از طایفۀ عشایر بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ گُ لِ / لَ)
دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان، واقع در 54هزارگزی جنوب خاوری بهبهان. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری مالاریائی است. سکنۀآن 433 تن است. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
قلعه ای است بر کوه کیلویه که محبوسان و مغضوبان را گویند نگاهدارند از باب قلعه گوالیا که در هند است. (آنندراج) :
از شوق نوگلی دل من آب گشته است
در قلعۀ گلاب بود عندلیب من.
اسماعیل ایماء (از آنندراج).
از محرمان معشوق عاشق در اضطراب است
بلبل ز رشک مینا در قلعۀ گلاب است.
طاهر وحید (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ / عِ)
جای قلعه:
خبر کرد کامشب ز نیروی شاه
خرابی درآمد بدین قلعه گاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوۀ شهرستان سنندج، واقع در 26هزارگزی جنوب خاوری پاوه و 2 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو شهر کرمانشاه به پاوه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 162 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، توتون و توت و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا